جدول جو
جدول جو

معنی خار نشاندن - جستجوی لغت در جدول جو

خار نشاندن
(وَ شُ دَ)
خارکشتن و مرادف خار خلیدن و خار رفتن در چیزی بود:
خار سودای تو در دل بهوای گل وصل
بنشاندیم همه خون جگر بار آورد.
خواجه جمال الدین سلمان (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز نشاندن
تصویر باز نشاندن
نشاندن، وادار به نشستن کردن
فرو نشاندن، خاموش کردن فتنه یا آتش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رَ صَ)
ذلیل کردن. خوار و حقیر کردن. (ناظم الاطباء).
- بخاک راه نشاندن، خوار و پست کردن:
مرا و سرو چمن را بخاک راه نشاند
زمانه تا قصب زرکش قبای تو بست.
حافظ.
- بخاک و خون نشاندن، زخم زدن و به خاک افکندن دشمن را چندانکه خونش بخاک بریزد و او در آن خاک بنشیند یا بغلطد.
-
لغت نامه دهخدا
(دَ ءِ)
کشتن تاک. غرس مو. رجوع به تاک و تاک نشان شود
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ / چِ وَ دَ)
خاک پاشیدن:
فشاندش قضا بر سر از فاقه خاک.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کنایه از شکستن حدت خون. (از آنندراج) :
چرا هوای لبت خون من بجوش آورد
اگر نشاندن خون از خواص عناب است.
ظهیر فاریابی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ / کِ دَ)
قرار دادن داغ. داغ کردن:
بزم صحبت گرم خواهی شمع آیین برفروز
داغ را در سینه بنشان ناله را آواز کن.
مخلص کاشی
لغت نامه دهخدا
(ءِ رَ / رِ زَ دَ)
گرد زدودن:
تخت گیرد کلاه بستاند
بنشیند غبار بنشاند.
نظامی.
- غبار غم نشاندن، غم از دل زدودن:
هر صبح فتح باب کن از انجم سرشک
بنشان غبار غصه به باران صبحگاه.
خاقانی (؟)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ کَ / کِ دَ)
فتنه خواباندن. خاموش کردن فتنه و آشوب:
جوابی دهی شور شهری نشانی
حدیثی کنی کار خلقی گشایی.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(سَ رِ کَ / کِ دَ)
مخفف گوهر نشاندن. ترصیع و گوهرنگاری باشد
لغت نامه دهخدا
(وَ گَ تَ)
جفا کردن. (آنندراج) (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) :
عارض او در نکوئی خار بر گل می نهد
قامت او در شمائل تاب عرعر می دهد.
مجیرالدین بیلقانی (از آنندراج).
، نافرمانی کردن. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بخاک نشاندن
تصویر بخاک نشاندن
خوار وحقیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبار نشاندن
تصویر غبار نشاندن
رفتن روبیدن زدودن گرد و غبار، غبار غم و اندوه را فرو نشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر نشاندن
تصویر گهر نشاندن
جای دادن گوهر بر چیزی (چون انگشتری) ترصیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خار نهادن
تصویر خار نهادن
جفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار